نقالی
نقالی عبارت است از نقل یک واقعه یا قصه به نشر یا نثر که تکیه بیشتر آن بر احساسات تمشاگر است تا منطقشان.
نمایش نقالی چون با موسیقی سروکار داشت بعد از اسلام از رونق افتاد که نقالی اول به قوالی تعبیر میشد زیرا همراه با سازو آواز بود که بعد ازاسلام به نقل خالی ئاستان منجر شد.
در سه قرن اول هجری که یک چیز بود میتوانست از طرفی حمایت و توجه ایرانیان و از طرف دیگر مخالفت مذهبیان را به سوی نقالی جلب کند وآن این بود که قصه ی نقالان مربوط به پیش از اسلام و یاد آور آن روزگاران بود.
به نقال هایی که نمایش های را بازگو میکند راوی که بعدها دهقان هم میگفتند.
از اواسط قرن ششم کما بیش روحیه عرفانی در نقالان بروز کرده و وسیله ای برای تبلیغات مذهبی شد که شیعه پس از کسب قوت برای نشر مذهب خود از مناقب خوانن یا مناقیبان استفاده کرد.
شاردن که شش بار به ایران سفر کرده در سیاحت نامه ی خود میگوید میدان تبریز بزرگترین میدانهای عالم است نمایش های در این میدان اجرا شده است.
در عهد شاه عباس در بیشتر شهرهای بزرگ ایران قهوه خانه دایر شده بود که در آن به بازیهای مختلف یا مناظر شاعرانه شنیدن شاهنامه شاهنامه خوانی و...اجرا شده است.
به تدریج انواع نقالی های رسمی مذهبی مانند حمله خوانی روضه خوانی پرده خوانی صورت خوانی و نیز یک نوع مبارزه مناظره هایی که شکل تحول یافته ای مقابله های مناقب خوان و فضایل خوانان بود با نام سخنوری پیدا شد.
حمله خوانی عبارت بود نقل از قسمت های از کتاب (حمله حیدری) تصنیف رفیع باذل شاعر ایرانی مهاجر به هند.
روضه خوانی یک شکل دیگر از نقالی های مذهبی که عبارت است از داستان های مربوط به کربلا که یکی از مراجع روضه خوانی برای روضه خوان ها کتاب روضه الشهدا اثر واعظ کاشفی.
معمولا روضه خوان ها را به دو قسمت واعظین و ذاکرین تقسیم کرده اند کار واعظین ارشاد مردم ذاکرین بیان وقایع و حوادث.
داشتن آوازاخوش و اطلاع از موسیقی پایه ی کار ذاکرین قرار داشت ولی چون این نقالی صرفا جنبه ی مجلسی مذهبی داشته است در آن به جای بازی در حرکت تکیه اصلی بر بیان و کلام بوده است.
(پرده داری یا شمایل گردانی) که پرده یا شمایل پارچه ایست که برآن چند مجلس از زندگی و حوادث و مصائب خاندان پیغمبر را بارنگ های تیره نقش کرده اند مانند حادثه کربلاو.....
پرده ی نقل که مانند طوماری در گوشه ای یا میدانی می آویخت لوله ی طومار را در برابر چشم تماشاگرانی که جمع شده بودند کم کم بازمیکرد و حوادث نقش شده را با صدای گیرنده و آهنگ دار و لحن سوگ آور نقل میکرد.
رشته ای از پرده داری که صورت خوانی نام دارد.صورت خوانا صورت های ملائکه بنی آدم معامله ایشان در روز قیامت و .....را به مردم بازگو میکردند.
سخنوری شکل دیگری از رقابت با مناقب خوانان و فضایل خوانان دانست زیرا پس از رسمیت شناختن شیعه که طبعا فضایل خوانی از بین رفت.
دو برادر درویش به نام های خلیل و جلیل سخنوری را در عهد صفویه بنا نهادند که هدف بزرگداشت خاندان علی بود.
در کنار روایت ها و نقل های مذهبی قصه خوانی و شاهنامه خوانی ادام داشت (سرجان ملکم) که 180 سال پیش در طهران بوده در کتابش (تاریخ ایران) نخستین چاپ 1815 بهترین تشریح را از نقل و بازیگری میکند از اسباب سلطنت ایران یکی قصه خوا ن است که آنرا نقال شاه گویند که از تواریخ اخبار اشعار و....با خبر است.ایران اسباب تماشا بسیار دارند لکن به نوعی که در فرنگستان تقلید رسم است ندارند. قصه خوانا ایشان شخصی واحد مجلس با تمام هستند از تبدیل حرکات و تغیر آواز غضب و حلم و عشق و گدائی چاکری فرمانداری و ....در یک شخص واحد دیده میشود....(درویش صفر شیرازی)از بهترین قصه خوانان محراوراق در ایران است.
(گورانی بژها) ( عاشق ها ) و(عاشق چی ها) که در برابر قصه خوانا مذهبی و حماسی و ملی این دوره گردانان قصه های قهرمانا محلی و عامیانه را میخواندند این قصه های قهرمانان محلی و عامیاه را میخواندند این قصه ها اغلب ترک زبان بودند بخش بزرگ داستان همراه با شعر و موسیقی و آواز بیان میشود.
داستان ها و نقل هایی عامیانه ای بزرگی از راه این خنیاگران حرفه ای به دست آمده است چون کوراوغلی "اصلی و کرم "عاشق فریب که در آذربایجان ایران و شوروی ارمنستان و قسمت هاس شرقی ترکیه نقل می شود.
نقال یکی از چهره های مهم و اصیل بازیگری در ایران است به وجود آوردن وقفه هایی در بیان آهنگ دادن به کلام بالا پائین بردن به موقع دست و سر کش دادن مطلب گاه نجوا کردن و بی صدا فریاد کشیدن گاه لرزاندن صدا و نیز عوض کردن صدا کوفتن دستها به هم و پا برزمین زدن همچنین معلق نگه داشتن واقعه در جائی حساس تماشاگر را در هیجانی مطبوع نگه می دارند.
هنگام شروع نقل نخست یک پیشخوان که اغلب از دوستان یا فرزند خود نقال بوده است که غزلی قطعه ای شعری از شاعران بزرگ ایران را یه آواز میخواند سپس نقال بالای تختی که نوعی سکو است میرود برای القائ بهتر داستان عصا یا چوبدستی که ادبا مطراقش میخواندند به دست میگیرد.
در مجلس هائی که نقال به داستان (رستم و سهراب) به مرگ سهراب میرسد بسیاری گریه میکنند برخی از محوطه خارج میشدند تا خبر مرگ سهراب را نشنوند بارها شده است که پول ده ها گوسفند و گاو و...به نقال داده اند تا از کشتن سهراب منمصرف شود.
در برخی مجلس ها سهراب کشی شیرزاد کشی یا اسفندیار کشی بزرگان محله را به قهوه خانه دعوت میکردند.
در عصر ما نقالی ها هم دراد فراموش میشود که از خواص شهرهاست که میخواهند تمدن اروپائی به خود بگیرند در شهرها بیشتر و ذر طهران بسیار در قهوه خانه ها جعبه ی کوچکی است که فیلم پخش میکند هم آواز اخبار و ....نقالان کم کم میروند خانه هایشان و میمیرند.
ادامه دارد ....
منبع نمایش در ایران اثر بهرام بیضائی
|